قدم سوم
دوباره سلام به عزیزای عمه میخوام از مامان وباباتون براتون بگم
اسم باباتون داود متولد1366.2.9 مشغول تحصیل تو دانشگاه
فعلا هم که مدرکش فوق دیپلم ولی دار ادامه میده
مشغول به کار تو شهرداری
برادر بزرگتر من تاج سر من
اقاست به مولا دوستش دارم من
شعر گفتم
عمتون شاعرم هست برین حال کنید با این موضوع
واما خانواده ما 6 نفر بودقبل بزرگ شدنش 4تا خواهرو 2 برادر
به همراه مادر و پدرمون
ما 4 تا خواهر به همراه 2 برادر
هی دورشون میگردیم به دورمادروپدر
دوباره شعر
عمه زهره فرزند ارشد خانواده همسر اقا پیمان +پسر عمه زا سینا
ودختر بعدی عمه مریم همسر اقا محمود+دختر عمه فاطمه ودختر عمه فایزه
دختر بعدی عمه زهرا همسر اقا ابراهیم+دختر عمه نرگس ونینی تو راهشون که یک ماه از شما چوچولوتر
واما بعدی پسر ارشد خانواده بابای شما که همسرش ابجی نرگسه+شما دوقلوها
حالا نوبت خودمه دختر ته تقاری خانواده
عمه شیما همسر اقا مصطفی+امیر علی جونم که از شما 8یا 9 ماه بزرگتر
واما دیری دیرینگ ته تقاری خونه بابام عمو امیر که هنوز پیش باباو مامان و اونارو تنها نذاشته
خوب چوچولوهای من این از خانواده ی بابایی
حالا خانواده ی مامان که 5نفرن
1دختر 2تا برادربه همراه مادر و پدر
فرزند ارشد خانواده وتک دختر مامانی گل شماست که ما بهش میگیم ابجی نرگس
متولد1369.12.22
خانه دار مدرکشم لیسانس
واما دوتا دایی داری که فعلا مجردن
دایی محمد رضا ودایی علی رضا
تابستون سال 91 مامان وبابایی با هم اشنا شدن یعنی رفتیم خاستگاری
بعدم که جواب مثبت و عقد کنون توی تیر ماه
یک سال که گذشت تابستون 92 همون تیر ماه عروسیشونو گرفتیم
که بعد 3ماه شما دو قلوهارو خدا بهشون داد
حالام که دارین تو شیمک مامانی روز به روز بزرگتر وخوشمل تر میشین
دیگه باید برم دوستون دارم تا پست بعدی بابای
امروز هم شنبه3اسفند ماه