قدم هفتم

سلام عزیزای دلم خوبین شما

ببخشید ماشالله امیر علی انقدر بازیگوشه

که وقت نمیکنم وبتون رو به روز کنم

ولی انگاری شما بازیگوشترینا

اخه دیشب ساعت 3 باباییتون اس داده

که حال مامانی خوب نیست و شما فرشته هاواسه زمینی شدن عجله دارین

ماشالله به شما چه عجله ای حالا چه وقت اومدن بود

به هر حال خیلی خیلی خوش اومدین

ولی چون زود اومدین بایدچند روزی تو دستگاه باشین

اخه هنوز 8ماه و 11 روزه که تو شیمک مامانی هستین

عزیزای دلم از خدا میخوام فقط سالم باشین هم شما هم مامانیتون

بابایی خیلی نگران بود حتی از پشت تلفن هم مشخص بود

خیلی دوست داشتم الان اونجا بودم پیش شما و داداشم ومامانیتون

شاید میتونستم یه همدم برای داداشم باشم

میدونید اخه دوتا مامانا پیش مامانیتونن

شما هم تو دستگاه تو این موقعیت از همه تنها تر داداشیمه

خیلی دپرسم خیلی اخه میترسم

ولی عمه مریم میگه چیزی نی زودی خوب میشین و

میاین خونه پیشمون

منم از خدا همینو میخوام که سالم باشین

دوستون دارم فرشته های من

بابای